من و خودم

حرفام...

من و خودم

حرفام...

و بیمارستان که بودیم یه جانباز رو آوردن 

موجی بود . 20 سال با این درد زندگی کرده بود


بستری که شد همسرش نشست کنارش و شروع کرد به گریه کردن


پرستار پرسید چی شده ؟


با صورتی کبود و تنی رنجور پرسید :


نمیشه خودم تو خونه مراقبش باشم ؟


پرستار گفت : باز حالش بد بشه کتکت بزنه چیکار میکنی ؟


در حالیکه چشمش به همسرش بود جواب داد :


خوب منو بزنه بهتر از اینه که خودشو بزنه


شوهرمه . عشقمه . دوسش دارم .


و باز گریه کرد.......... سلام بر زنان مرد پرور ایران

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.